جدول جو
جدول جو

معنی زمین سنگ - جستجوی لغت در جدول جو

زمین سنگ
(زَ سَ)
دهی از دهستان شمیل است که در بخش مرکزی شهرستان بندرعباس است و 338 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زمین سنبه
تصویر زمین سنبه
آبدزدک، حشره ای قهوه ای رنگ با بال های کوچک و پاهای تیز که به وسیلۀ آن سوراخ هایی در زیرزمین حفر می کند و به ریشۀ گیاهان آسیب می رساند. شب ها بیرون می آید و خوراکش حشرات ریز و کرم های زیر خاک است، خاک سنبه، زمین سنبه، در پزشکی تلمبۀ کوچک شیشه ای یا لاستیکی که مایعات را به خود می کشد و برای داخل کردن داروی مایع به بدن به کار می رود، سرنگ
فرهنگ فارسی عمید
(زَرْ ری چَ)
معروف. (آنندراج). چنگی ساخته از زر:
هوس را عشق می سازد دل سوزان من صائب
خس وخاشاک را این شعله زرین چنگ می سازد.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تَ / تِ)
تراشنده و خراشندۀ زمین:
از هیبت مژگان دو بادام تو بی جنگ
چنگال هژبران زمین رند شکسته.
سوزنی.
رجوع به رندیدن شود
لغت نامه دهخدا
ملک کشاورزی، روی زمین، مزرعه
فرهنگ گویش مازندرانی